معنی از فلزات مقاوم
حل جدول
فرهنگ عمید
لغت نامه دهخدا
مقاوم. [م ُ وِ](ع ص) برابری کننده با کسی در کشتی و جز آن.(آنندراج)(از منتهی الارب)(از اقرب الموارد). حریف و خصم و آنکه برمی خیزد برخلاف دیگری.(ناظم الاطباء). || آنکه می ایستد در نزد کسی.(ناظم الاطباء). و رجوع به مقاومه شود. || مأخوذ از تازی، مقاومت کننده.(ناظم الاطباء). ایستادگی کننده.
فرهنگ فارسی هوشیار
(تک: فلز) توپال ها ایخشت (اسم) جمع فلز. یا عصر فلزات. قسمتی از طبقات بسیار جدید و بالایی و نزدیک بوضع دوران چهارم را گویند که مقارن با شناختن فلز توسط انسان بوده است. این دوره تقریبا از سه هزار سال قبل از میلاد مسیح شروع می شود و با شروع این عصر دوره نو سنگی (حجر جدید) ختم می گردد. قدیمترین فلزی که بشر شناخته و آن را به کار می برده مس است. به همین جهت است که ابتدای فلزات عصر فلزات را به نام دوره مس نام نهاده اند. پس از آن دوره آلیاژهای ساخته شده از مس است که مفرغ باشد. از یک هزار سال قبل از میلاد مسیح بشر آهن را کشف کرد که آن را دوره آهن نامند و اکنون هم بشر در همان دوره است.
مقاوم
برابری کننده با کسی در کشتی و جز آن، پایداری کننده
فرهنگ فارسی آزاد
مُقاوِم، مقاومت کننده، ایستادگی کننده،
واژه پیشنهادی
خستگى ناپذیر
فرهنگ معین
(مُ وِ) [ع.] (اِفا.) مقاومت کننده، ایستادگی کننده.
فرهنگ واژههای فارسی سره
پایدار، ایستا
فارسی به عربی
حجر صلب
معادل ابجد
713